جمله ای است که می گوید زندگی صحنه نمایش است و ما بازیگران آن هستیم. از جنبه های زیبایی شناسی این جمله که بگذریم ، از نظر مفهوم هم صادق است. شما واقعا در زندگی تان نقش بازی می کنید. نقش یک عاشق دلخسته ، نقش یک مادر فداکار ، شوهر مهربان ، پدر اخمو ، دلبر بی وفا ، رفیق با مرام، پوچ گرای بریده از دنیا ، سنگ صبور ، جوان سر به راه و ...
هرگونه انحراف از کاراکتری که در حال بازی اش هستید ، هارمونی صحنه را به هم خواهد زد. سخت خواهد بود بازگشت به حالت قبل. ناچار تا انتهای نمایش مجبور به حفظ این هارمونی خواهید بود.
آیا راه فراری از این بازیگری وجود دارد ؟ متاسفانه باید بگویم نه ، چون حتی اگر بند ها را بگسلید ، فقط نقش جدیدی را بر عهده گرفته اید : یک یاغی ! نقشی که آنهم قدمتی به اندازه دیگر نقش ها دارد.
باز هم جامعه از شما خواهد خواست که نقش یک یاغی را هم خوب ایفا کنید ! مبادا به عنوان یک یاغی ضد اجتماعی ، به پیر زنی در حمل بارهایش تا منزل کمک کنید ، حتی اگر دلتان خواست. هارمونی صحنه نمایش باید حفظ شود . خودتان هم از ترس فشار روانی جامعه ، به کاراکتر تعریف شده تان خواهید چسبید. نور ، صدا ، دوربین ، اکشن . ( خیلی منتظر نمانید ، خبری از "کات" نیست )
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: جالب و آموزندهفلسفه
[ سه شنبه 2 آبان 1391 ] [ 20:22 ] [ کیان ]
[ نظر بدهید ]
.:
Weblog Themes By
WeblogSkin :.
|
دریافت كد ساعت
|